.......چندتا شعر
جوجه طلایی جوجه جوجه طلا یی نوكت سرخ و حنا یی تخم خود راشكستی چجوری بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت نه كس ز من خبر داشت دادم به خود یك تكان مثل رستم پهلوان تخم خود را شكستم اینجوری بیرون جستم ...
نویسنده :
مامان رویا
14:55